کیستم؟ سجاد فرزند حسین(ع)
بر رسول الله(ص) هستم نور عین
هستم از نسل علی(ع) و فاطمه(س)
کربلا بودم به روز واقعه
داغ هفتاد و دو تن را دیده ام
زیر شلاق ستم رنجیده ام
آتشی در خیمه ها افروختند
در میان خیمه، جانم سوختند
ظلمها دیدم به راه شام غم
در غل و زنجیر و در بند ستم
ظلم شد بر من بسی از حد فزون
خانه ی قلبم شده لبریز خون
صد گره بر بندهای غم زدند
در میان کوچه ها سنگم زدند
دم به دم زنجیرها محکم شدند
سنگ ها بر زخم تن مرهم شدند
روی نی هفتاد دو گلدسته بود
دست های عمه ی من بسته بود
زیر بار غصه، تا شد قامتم
با قد خم شد نماز و طاعتم
کعب نی آزرد ما را بارها
پایمان آزرده شد از خارها
مادر من تازیانه خورده است
عمه را زخم زبان آزرده است
ضربِ در پهلوی زهرا(س) را شکست
داغ زهرا(س) قلب مولا را شکست
عمه ام با چوب محمل سر شکست
در غم ما قلب پیغمبر(ص) شکست
بر سر نی راس بابا دیده ام
در غمش از دیده خون باریده ام
داغ عمو و برادر دیده ام
در تمام عمر خود نالیده ام
راهی بزم شرابم کرده اند
پیر در عهد شبابم کرده اند
با سر بابا شدم من همسفر
زیر بار غم مرا خم شد کمر
مثل مادر قامت من شد کمان
غصه ها و رنج ها در دل نهان
مثل زهرا(س) خورده ام من هم کتک
برده ام من ارث از او الا فدک
شد رقیه(س) خواهرم بر غم اسیر
چشم او خون بود و لبهایش کویر
بودم آنجا زار و بیمار و علیل
چشمم از داغ رقیه(س) رود نیل
لانه کرده در دلم رنج و الم
گشته نام من قرین با درد و غم
کودکان از ناقه افتادند هی
غصه روی غصه بنهادند هی
بسته ام ای شیعیان بار سفر
می روم اکنون به دیدار پدر
زخم شمشیر از عدو دارد به تن
جسم او شد دفن بی غسل و کفن
آمده بابا به استقبال من
کاش می بردم برای او کفن